یه بارمجنون بغض کرد
بغض مجنون ترکید
اشک روی گونه هاش جاری شد
دامنش ازچکیدن اشک چشماش خیس شد
دامن ازاشک خیس مجنون، به زمین کشید وخاکی شد
خاک زمین، ازاشک دامن مجنون، گل شد
خدا، اون گل رو برداشت
وگذاشت قاطی گل نسل مجنون
به همین سادگی...