باران می امد
دست هایمان را باز کردیم
ودعا کردیم
خشک نشود اوازِ دهنِ بسته مان
در پس توی هزار دقیقه
-پشت اندوه هزار غزل و مه-
دست هایمان بالا بود …
باران امد از چشمانمان …
اسمان خاموش شد …
خاموش و خشک!
شعر قشنگی بود...
سلام خوبی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
دیگه یاده ما نمیکنی
من ان رانده مانده بی شکیبمکه را هم به فریاد رس بستهدست فغانم بستهنه در من غزل میزند بالنه در دل هوس میزند موج-----سلام خیلی شعر قشنگی بود موفق باشی
شعر قشنگی بود...
سلام خوبی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
دیگه یاده ما نمیکنی
من ان رانده مانده بی شکیبم
که را هم به فریاد رس بسته
دست فغانم بسته
نه در من غزل میزند بال
نه در دل هوس میزند موج
-----
سلام خیلی شعر قشنگی بود موفق باشی